سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمانِ کسی برای خدا خالص نمی شود، تا آن که خداوند، نزدش از خودش، پدرش، مادرش ، فرزندانش، خانواده اش و هر آنچه از مردم دارد، محبوب تر باشد . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :0
کل بازدید :20743
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/9/28
8:51 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد مهدی صالحی[78]
((خدایا کسی را با کسی آشنا مکن گر آشنا کردی از هم جدا مکن)) با سلام به همه ی دوستان مهربونی که لطف کردید به وبلاگ خودتون اومدید. از اینکه وقت خودتون رو واسه این وبلاگ گذاشتید،بی نهایت سپاسگزارم . در این وبلاگ هر چه دوست داشته باشی وجود داره،امیدوارم که خوشتون بیاد. در ضمن میتونید هر نظری هم داشته باشید در این وبلاگ بنویسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهریور 90[37]
لوگوی دوستان
 

جوک و لطیفه اصفهانی ها 4 - اسمارتیز!

یه اصفهانی برای بچش اسمارتیز میخره روش مینویسه هر 12 ساعت یکی!  

 

 

جوک و لطیفه عمومی 19 - ابتکار!

مامانه به پسرش میگه: میدونم که شیطون گولت زد که موهای خواهرتو کشیدی! پسرش میگه آره، ولی لگدی که زدم تو شکمش ابتکار خودم بود!  

 

 

جوک و لطیفه زن و شوهری 7 - یک اختراع شگفت انگیز!

ساعت سه و نیم دیشب خبری روی تلکس خبرگزاری های جهان قرار گرفت که همه ی مردان جهان رو شگفت زده کرد. خبر این بود:

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد.
این دوربین
می تونه از خانم ها در لحظه ای که دهانشون بسته هست عکس بگیره..  

 

 

جوک و لطیفه پزشکی 4 - وقتی بهلول نسخه می پیچد!

روزی خلیفه احضارش کرد که: چندی است فکر من خوب کار نمی کند، تدبیر چیست؟ بهلول گفت: بهتر است خلیفه طعام ملین تناول کنند یا شربت انجیر بنوشند، و اگر این هر دو مؤثر نیفتاد، مسهّلی قوی میل نمایند تا فکرشان کماکان به کار خود ادامه دهد..!  

 

 

جوک و لطیفه زن و شوهری 6 - زندگی بهلول!

روزی دیدند که بهلول از کج خلقی زنش شکوه می کند. گفتند مگر عقلت نمی رسد که چگونه از عهده اش برآیی؟ گفت: عقلم میرسد، زورم نمی رسد!

 

 

جوک و لطیفه حیف نون 10 - معمای پیچیده!

حیف نون میمیره وصیت نامشو باز می کنن می بینن توش نوشته: بالاخره مردم و از شر معمایی که یک عمر کلافم کرده بود راحت شدم، اینکه: چرا خواهر من دو تا برادر داره ولی من یکی!

 

 

جوک و لطیفه حیف نون 9 - روزهای زمستون!

حیف نون صبح که برای رفتن به سر کار از خونه میاد بیرون از یه آقایی میپرسه ساعت چنده؟ طرف میگه ساعت هشته. شب که حیف نون میخواسته از سرکار برگرده از یه کس دیگه میپرسه آقا ساعت چنده؟ طرف میگه ساعت هشت و نیمه. حیف نون میگه: آآآآآآآآ! شنیده بودیم توی زمستون روزا کوتاه میشه، ولی نه دیگه تا این حد، نیم ساعته شب شد!!!

 

 

جوک و لطیفه عمومی 18 - امان از تنبلی!

تنبله میفته توی جوب، میگه: هرکی منو ورداشت مال خودش!!!

 

 

جوک و لطیفه اصفهانی ها 3 - عجب!

اصفهانیه یه بطری  آب معدنی میخره به زنش میگه یه کم آب بهش اضافه کن خیلی غلیظه!!

 

 

جوک و لطیفه عمومی 17 - آخه معتادو چه به جمله سازی!

به یک معتادی گفتند با اعداد 45 ، 46 ، 47 و 48 جمله بساز. گفت :
 
چلا پنجه می کشی؟
 چلا شیشه می شکنی؟
 چلا هف نمی زنی ؟
 چلا هشتی ناراحت؟!!!

 

 

جوک و لطیفه پزشکی 3 - دکتر و سیاه سرفه!

بیمار:آقای دکتر فکر می کنم سیاه سرفه گرفته باشم.
دکتر:پس لطفا اینجا سرفه نکنید. چون تازه دیوارها را رنگ کرده ایم!

 

 

جوک و لطیفه پزشکی 2 - دکتر عینک می خوام!

اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم.
دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است..!


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ salam maryam khanum
+ khahesh mikonam